سلام پیامی :
دلم می خواد امروز ، خطاب به تو بنویسم که از قرار ، عزیزترین دارایی منی . امروز هم خبر خاصی نیس که اینجا بنویسم اما حالم از دیروز خیلی بهتره . دلم می خواد خودمو راضی کنم که این بی حوصلگی بیشتر روزهاخاصیت زندگی توی این شرایط و این جامعه اس و فقط مختص من هم نیس اما وقتی واقع گرایانه فکر می کنم می بینم تو حق داری من خیلی جدی گرفتم این اتفاقات ریز و درشت رو .
دلم می خواد یه خورده آدم تر بشم اما گیج گیجم و هر روز صبح هدف هام یادم می ره . راستی این چه ویژگی مزخرفیه که من دارم ؟ این ؛شب تصمیم گرفتن و صبح فراموش کردن رو از کی به ارث گرفتم من ؟
بابام که اون همه با اراده اس و مامان هم که این همه غد و لجباره و مرغش همیشه یه پا داره ؛ نکنه راس راستی ، منو از سطل ماست گرفتن و بروز هم نمی دن ؟ تو چی می گی ؟
ولی فیلم دیشب واقعا خوب بود ها ؛ خوب شد نرفتیم سینما و به خودمون یه خواب محشر کادو دادیم .
می آی نریم دندون پزشکی؟ حسش نیست !
پی نوشت : همه این ها رو نوشتم که بگم خهلی دوست دارم نفس